مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)
سیـنهها مانـده پُـر از نالۀ نـشنـیده هنوز مانده خورشید ز غم رویْ خراشیده هنوز اشک خونین همه را میچکد از دیده هنوز بـدن خـتـم رسـل دفـن نگـردیـده هنـوز چــرخْ آبستـن بــیــداد ز بــیــداد شـــده حمله بر مرکز عدل و شرف و داد شده خلـف شـوم سـقـیـفـه، حَـکـمِ نـامشروع سر برآورده و بـیدادگـری کرده شروع یــافـتــه فـتـنـۀ او تـا ابـدالـدهـر شـیـوع کینهتوزان همه در محضر او کرده خضوع رفـته از یـاد هـمه خاطـرۀ روز غـدیـر همه در سلـسلـۀ دیـو هـوا گـشتـه اسیـر تـیـرگـی آمـده انــوار جــلــی را بـبـرد از مــیـان آیــنــۀ لــمیــزلــی را بــبــرد از دل خـلـق، تــولای ولــی را بــبــرد بـاطـلـی آمـده تـا حـق عــلـی را بـبــرد شهر با این خلف شوم، هم آغـوش شده وحی، بیگـانه و توحیـد، فـرامـوش شده که گمان داشت که امّت ز پیمـبر ببُرند در هجوم عـطش از ساقـی کوثـر ببرند دل ز تطهیـر و ز صدیـقـۀ اطهـر ببرند قـبله را روی به قـبله ز جفا سـر ببرند یـار دشمن شده و پشت به مـولا بکـنند حمله بـر بیـت خـداونـد تـعـالی بکـنـنـد جانـشین نـبی آن است که جانـش بـاشد «هل اتی» در گـرو قرصۀ نانش باشد آیـۀ «بلِّغ» و «تطهیر» به شأنش باشد فـتح بـدر و اُحد و خـیبـر از آنـش بـاشد خصم را نیز بر این نکته بسی اقرار است که علی یاور یار است، نه یار غار است آنکه پیوسته خدا دید و خدا دید علی است آنکه یک آن به خدا شرک نورزید علی است آنکه حق دور سرش یکسره گردید علی است آفتابی که درخشیـد و درخشید علی است نه فـقـط عـالـم و آدم بـه عـلی مـیبـالـد به خـدا ذات خـدا هم به عـلـی میبـالـد پـای اغـیـار کجـا و حــرم یــار کــجــا خـانـۀ وحـی کجـا و شــرر نــار کـجــا سـیـنـۀ حـور کـجـا و در و دیـوار کجـا بـازوی بـستـه کجا، حـیـدر کـرار کجـا حــرم امـن خـــدا در شــرر آتـش بــود پشت در صورت زهـرا سپـر آتش بود باغ، پامال خزان گشت و فدا شد محسن میـوۀ نـورسِ از شاخـه جـدا شد محسن سپـر سیـنـۀ نامـوس خــدا شــد محـسن حقش از ضرب لگد سخت ادا شد محسن نه فقط در صدف آن دُرّ گران را کشتند بلکه یک سوم سادات جهان را کـشتـند زین ستم دست عدو تا صف محشر شد باز تــا ابـــد کـشـتـن اولاد عـلـی شد آغـاز بــه خــدایــی خــدای اَحــد بـنــدهنــواز سرکشیـد آتـش این فتنه ز دامان حجاز نه فـقـط خـانـه امالـنـُّجـبـا را ســوزانـد حـرم محـتـرم کـرب و بلا را سـوزانـد چـه بگویم کـه به اولاد پیـمبر چون شد پس از آن کـشتن اولاد علـی قـانون شد دامـن دهـر ز خـون همگـان گلگون شد آسمان، اشکفشان، خاک، محیط خون شد بـشنـویـد ای هـمۀ امت اسلام به گـوش نالۀ فـاطمه تـا حـشر نـگـردد خـامـوش با چنین کشته شدن آل پیمبر زنده است خط سرخ علوی تا صف محشر زنده است شیعه زنده است، همانگونه که حیدر زنده است کافراننـد همه ابتـر و کوثـر زنـده است ای به جان و تنتان باد درود و صلوات نظم میثم همه از خون شما یافت حیات |